یادگاران ما
همه از جنس ابرند ُ باران بانو
حالا هی نگاه ِ ما
سوی پنجره میرود
شاید که سر شاخهٌ مهر
قدری آه ُ نگاه ُ
چیزکی قرمز باشد
Wednesday, August 22, 2007
تا خیس از گریه هایِ خدا
خواب عروسیت با سایه های سفید را نبینم
نمی خوابم.
حالا هی بخوان تو باز
لالا یی از این همه راز
ع ن
- hey, finish the drawing will ya?
- " i don't have a red crayon i ate it "
" Stay Hungry. Stay Foolish. "
Thursday, August 02, 2007
... باران اگر نمی آمد که چشم به راه ِ آمدنت نمی شدم بانو